مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 15. فروردين 1392 - 10:58   |   کد مطلب: 6163
برژینسکی جز یکی از چندصد متفکرانی است که اعتقاد دارد که میتوان بهشت روی زمین را بنیان نهاد.وحتی به وسیله علم بشری جلوی مرگ را گرفت.شاید بتوان نقطه کانونی این تفکر اتوپیا سازی که همان تمدن غرب است را تفکر اومانیست(انسان خدایی)دانست.
"در بهشت شداد"(جستاری در مبناهای تمدنی غرب)

برژینسکی متفکر وسیاستمدار آمریکایی میگوید:"انسان به تدریج وبه طور فزاینده توانایی  این را خواهد یافت،که در مورد جنسیت فرزندانش خود تصمیم بگیرد.به برکت داروها،میدان برد هوش انسان ها را افزایش دهد وشخصیت آنها را دگرگون سازد یا مهار کند.مغز انسان از نیروهای بی حسابی برخوردار خواهد شد وبه همان گونه که اتومبیل تحرک وجنبش بشر را افزون وآسان ساخت...برخی از آینده نگران برآورد میکنند که طی قرن آینده متوسط عمر انسان به تقریب 120سال خواهد رسید."

برژینسکی جز یکی از چندصد متفکرانی است که اعتقاد دارد که میتوان بهشت روی زمین را بنیان نهاد.وحتی به وسیله علم بشری جلوی مرگ را گرفت.شاید بتوان نقطه کانونی این تفکر اتوپیا سازی که همان تمدن غرب است را تفکر اومانیست(انسان خدایی)دانست.دو تفکری که چندین قرن است که انسان روی کره خاکی را با خود مشغول کرده است وحتی در مقاطعی به جان هم انداخته است.تفکر لیبرالیسم و سوسیالیسم.هردو این تفکر در یک چیز با هم مشابهند و آن تفکر انسان خدایی است وبردن خدا به حاشیه است.سوسیالیسم مساجد وکنیسه ها را ویران میکرد و آنجا را به گاوداری تبدیل مینمود ولی لیبرالیسم یک دین شخصی درست میکند ودر واقع خدارا در عرصه های اجتماعی از قبیل اقتصاد،سیاست و ..میمیراند.یک سوال اینجا مطرح میشود وآن اینکه چرا مکتب های نوظهور عرفانی ،که دلیل آن تهوع و خستگی انسان غربی از دنیای ماشین است بوجود می آید؟چرا استفاده از مشروبات الکلی و مواد مخدر روز به روز در حال افزایش است؟در واقع انسان غربی تبدیل به یک ماشینی شده است که نسبتا دارای رفاهی است مطلوب.در هر هفته باید مقدار مشخصی کار کند و یحتمل مقدار مشخصی استراحت.این تبدیل شدن انسانهای غربی به یک ماشین تمام عیار را "آلدوس هالسکی" متفکر غربی در کتاب "دنیای متهور نو" به خوبی بیان میکند:"جامعه آینده به قشری از انسان ها نیازمند است که برده وار در کارهای سیاهی که لازمه فراغت اقشار دیگر است برعهده بگیرند.دنیای متهور نو یک جامعه برده داری است اما برده ها نیز خوشبختند چرا که علوم آزمایشگاهی تا به آنجا پیش رفنه اند که بچه ها خارج ازرحم مادران در لوله های آزمایشگاهی پرورش میابند.و اینچنین در شرایط آزمایشگاهی میتوان انسانهای متفاوتی دقیقا متناسب با جدول طبقه بندی مشاغل تربیت کرد به گونه ای که همه آنها ازکارخودراضی باشند."

درغرب این یک چیز معروف است که کازینو های آنان ساعت ندارد.چرا؟چون قرار است ومیخواهند مدتی در این دنیا نباشند.قرار است یک لحظه به هیچ چیز حتی آن بهشت روی زمینی که وعده اش را داده اند فکر نکنند.خسته شده اند از این گذر وتسلیم شدن در برابر ساعت!قرار است هروز در یک ساعت مشخص بیدار شوند و در یک ساعت مشخص به خانه برگردند.بالاترین میزان افسردگی ها به نظرتان متعلق به کدام کشور است؟در کشور های با رفاه بالا،تورم 1درصدی،نرخ بیکاری 5درصدی،تولید ناخالص بسیار بالا،در آمد سرانه بالاتر از چند هزار دلار و..انسان متفکر امروزی نباید از خودش بپرسد که چرا؟چرا بالاترین میزان افسردگی وثروت مربوط به یک کشور میشود؟

از سوی دیگر تمدن غربی علاوه بر اینکه از درون خود را پوسیده میکند وازدرون خود را میخورد و به انسان های متعلق به شهر آرمانی خودش رحم نمیکند از بیرون دولت های دیگر را هم مورد تجاوز قرار میدهد وبعد از چند مدت تازه میفهمند که اگر این تمدن کشور های مستعمره و نوکر نداشته باشد اصلا آن حباب و هیبت ظاهری را هم نمیتواند حفظ کند.واصلا میفهمند این روحیه تجاوز و چپاول جز ویژگی ذاتی تفکر تمدنی غرب است.این اتوپیا محقق نمیشود مگر اینکه یک سری از کشوره مستعمره باشند.یک سری از کشور ها اصلا فقط باید مواد خام بدهند تا دانشمندان غربی آنها را با علمی که از پیش ذخیره کرده اند به ابزار نوین تبدیل کنند و دوباره آن را با قیمت چند ده برابری  به همان کشور دارای مواد خام بفروشند واین دور همچنان ادامه خواهد داشت.در واقع جبر تمدنی دنیا این گونه حکم میکند که اصولا انسانها را به دو شقه تبدیل کنند.بربر و برتر."رنه دومن" اندیشمند منتقد غربی در کتابش مینویسد:"نیمه فقیر مستقیما تاوان آن نیمه پر وسیر لیوان را میدهند و کشور های توانگر که 29درصد جمعیت جهان را در خود دارند 80درصد سوخت ومنابع مواد خام را مصرف و بهتر بگویم نابود میکنند،کشور های فقیرتر هم هرگز به عصر خیز اقتصادی نخواهند رسید،درزمانی که به عصر خیز برسند بهترین مواد خام مصرف شده است."

از سوی دیگر اگر بخواهیم از دید منطق سود وفایده نگاه کنیم! سود وفایده برای کل بشریت نه فقط برای زرسالاران اتوپیای آرمانی.

اگر بخواهیم با این دید بنگریم باید توجه کنیم که مختصات همان بهشت روی زمین چه چیزی بوده است؟اصلا چه ویژگی های ذاتی داشته است؟قصد داشته به کدام سمت وسو برود؟و اصلا مختصات یک بهشت حقیقی چیست؟آیا تمدن غربی توانسته حتی یکی از فاکتور های آن فردوس برین مد نظر ما را اجرایی کنند؟یا فقط توانسته انسان وطبیعت را از حالت طبیعی خارج کند؟آیا اتوپیای انسان غربی توانسته است انسان را از تنگنای حیرت وترس نجات دهد؟یاهرروز بر حیرت وترس وبار روانی بشریت اضافه کرده است؟این یک واقعیت است که بیشترین جنگ ها وبیشترین کشته ها در طول تاریخ بشریت بر پیشانی همین تمدن حک شده است.در جنگ جهانی دوم بیش از 35 میلیون نفر انسان از نوع شرقی یا غربی و از نوع برر وبرتر کشته شده اند.

در هر حال حرکت فکری و تمدنی غرب بزرگترین وپیچیده ترین عمل وماجراجویی متهورانه در طول تاریخ بشریت است البته منهای حرکت انبیا.به قول" شهید آوینی" در کتاب توسعه ومبانی تمدن غرب:"در هیچ یک ازاعصار تاریخ سابقه نداشته است که تمدنی بتواند تا این حد و وسعت وعمق تمدن های دیگر را در خئد منحل سازد واینچنین بر روح وجان دیگر امت ها تسلط پیدا کند وهمه آنها را که وجه مشخصه اقوام وملت های مختلف در همه اعصار بوده است یعنی دین،زبان،فرهنگ،تاریخ،هنر،معماری و حتی آداب ورسوم و غیره را به تبعیت از خود تا آنجا تغییر دهد که امروز در کوچکترین ده کوره های ایران ،ترکیه ویونان مردم لباس اروپایی بپوشند.

بعدالتحریر:"در بهشت شداد"نام سفرنامه جلال رفیع است به آمریکا.بهشت شداد بار معنایی زیبایی  دارد.اگر مفهوم قرآنی آن را بفهمید، میفهمید که چه رابطه جانانه ای با تمدن غرب و یا همان بهشت روی زمین آنها دارد.

دیدگاه شما

آخرین اخبار