مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 14. اسفند 1391 - 0:00   |   کد مطلب: 5718
نگارنده سعی دارد در این نوشتار به تحلیل کلی فرقه گرایی به عنوان عاملی آسیب زا در حوزه دین اسلام و مذهب تشیع بپردازد. مخاطب اصلی نگارنده کسانی می باشند که ممکن است در معرض چنین آسیب هایی قرار گرفته و یا حتی گرفتار دام چنین انحرافاتی شده اند. امید است که مورد توجه و عنایت سالکان حقیقی راه ولایت قرار گرفته و آگاهی بخش مخاطبین باشد.
بررسی اجمالی فرقه های درویشی به عنوان عرفانهای کاذب

1-آغازین سخن

عرفان در لغت به معنای مطلق شناختن است، ولی در اصطلاح هر نوع شناختی را عرفان نمی گویند، بلکه شناختی است که شهودی باشد و از علم حضوری به دست بیاید، که متعلق این علم حضوری و شناخت، شناخت ذات خدا و صفات و افعال الهی می باشد.

عرفانی که بر پایه شناخت خدا و از راه شریعت و از طریق عمل به دستورات الهی و تهذیب نفس شکل بگیرد، عرفان اصیل و حقیقی است. در این عرفان هدف، قرب الهی است که از راه عمل به شریعت مبین اسلام حاصل می شود، بنابر این هرگونه عرفانی که فاقد این ملاک ها باشد، عرفانی کاذب خواهد بود.

هر مکتبی برای سعادت و تکامل انسان تا رسیدن به مقصود و کمال که منزل امن است، مجموعه ای از عقاید، احکام و ارزشهارا ارایه می دهد که به آن «دین» اتلاق می شود. لذا اگر این برنامه ریزی الهی و دقیق دستخوش تغیر شود، در واقع تغیر در مسیر حرکت ایجاد شده و دیگر منتهی به منزلگاه امن الهی نخواهد بود.

منظور از آسیب های دینی عوامل و متغیرّهایی است که موجب می شوند دین از محتوای حقیقی خود فاصله بگیرد و دچار انحراف و بی راهه گردد. یکی از جدی ترین عوامل آسیب زا در حوزه دین عرفانهای کاذب در قالب فرقه گرایی و بدعت گذاری میباشد. در حالیکه حضرت محمد مصطفی (ص) در حدیث ثقلین تنها راه رستگاری مسلمانان را تمسک به قرآن و اهل بیت (ع) بیان فرمودند و همواره تاکید بر وحدت و اجتناب از تفرق داشته اند، فرقه های ضاله در طول تاریخ همواره سعی در تغییر ارزشهای فکری اسلامی داشته و به نوعی موجب تغییر مسیر فکری برخی از مسلمانان بی اطلاع شده اند. در بین عوامل آسیب زا، فرقه های درویشی نیاز به بررسی جدی تری دارند. چراکه با سوء بهره بردن از نام مبارک حضرت علی(ع) و همچنین ادعای واهی محبت اهل بیت، درواقع به بدعت گذاری در مذهب و احکام تشیع و حتی تغییر دیدگاه صحیح نسبت به ائمه اطهار (ع) پرداخته اند.

نگارنده سعی دارد در این نوشتار به تحلیل کلی فرقه گرایی به عنوان عاملی آسیب زا در حوزه دین اسلام و مذهب تشیع بپردازد. مخاطب اصلی نگارنده کسانی می باشند که ممکن است در معرض چنین آسیب هایی قرار گرفته و یا حتی گرفتار دام چنین انحرافاتی شده اند. امید است که مورد توجه و عنایت سالکان حقیقی راه ولایت قرار گرفته و آگاهی بخش مخاطبین باشد.

2-فرقه گرایی در قرآن

سوره مبارکه انعام ترجمه آیه 159

بی تردید کسانی که دینشان را تجزیه نمودند (برخی از اصول و فروع را قبول و برخی را رد کردند، یا فرقه های مختلف در دینشان احداث نمودند) و گروه گروه شدند تو (پیامبر (ص)) هیچ پیوندی با آنها (و مسئولیتی از کار آنها و شرکتی در کیفر آنها) نداری جز این نیست که کار آنها با خداست، سپس آنها را (در روز واپسین) به آنچه انجام می دادند آگاه می سازد.

نکات:

محتواى آیه یک حکم عمومى و همگانى درباره تمام افراد تفرقه‏انداز است، که با ایجاد انواع بدعتها، میان بندگان خدا، بذر نفاق و اختلاف مى‏پاشند اعم از آنها که در امتهاى پیشین بودند، یا آنها که در این امتند.

این آیات و روایات، مسئولیّت سنگین دین شناسان را در حفظ اصالت مکتب و مقابله با انحرافات فکرى، در عین حفظ وحدت اجتماعى امّت، بیان مى‏کند. میان معارف دینى تفاوتى نیست، باید به همه ایمان داشت و عمل کرد، نه فقط بعضى. «انّ الّذین فرّقوا دینهم». با آنان که مجموعه‏ى مکتب اسلام را قبول ندارند، نباید همکارى کرد آنان از امّت محمّد محسوب نخواهند شد. «لستَ منهم فى شى‏ء» آنان مورد تهدید خداوند هستند. «انّما امرهم الى اللَّه»

سوره مبارکه روم آیات 31 و32

31) شما اهل ایمان با پیروی همین دین فطرت به درگاه خدا باز آیید و خدا ترس باشید و نماز به پا دارید و هرگز از فرقه مشرکان نباشید. 32) از آنان که دین خود را متفرق و پراکنده ساختند و فرقه فرقه شدند و هر گروهی به آنچه دارند ( از اوهام باطل و عقیده و خیالات فاسد خود ) دلشادند.

نکات:

شرک از اعظم گناهان است و می فرماید (ان الله لا یغفران یشرک به) و خداوند هرگز شرک به خود را نمی آمرزد.

در ادامه آیه قبلی که فرمود: از مشرکین نباشید، در اینجا مشرکین را توصیف می کندبه اینکه: اینها کسانی هستند که دین خود را متفرق کردند و خود گروه گروه شدند و هردسته ای هم به دین خود خوشحال و خرسندند.(حزب) یعنی جماعتی که دارای رأی مشترک و معینی هستند.در این آیه از مشرکین به دلیل تفرق و تشتتی که در دین دارند مذمت شده است ،چون مشرکین دین خود را براساس هوی و هوس و تمایلاتشان بنا نهادند و معلوم است که هوای نفس همه مردم یکسان نیست، لذا دینشان به حسب اختلاف تمایلاتشان مختلف می شود. پس نهی از تفرقه کلمه در دین، در حقیقت نهی از این است که هوای نفس را به جای عقل اساس دین قرار دهند.

3- احدیثی در رد فرقه صوفیه

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

« کُلُّ بدعةٍ ضلالة و کُلُّ ضلالةٍ سَبیلُها إلی النّار »

«هر بدعتی، گمراهی است و هر گمراهی، راهش به سوی دوزخ و آتش است»

(وسائل الشیعة ج6 ص511 / بحارالانوار ج2 ص263)

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله: اِذا ظَهَرَت البِدَعُ فی اُمَّتی فَلیُظهِرِ العالِمُ عِلمَهُ فَمَن لَم یَفعَل فَعلَیهِ لَعنَةُ اللّهِ.

وقتی در میان ملت من بدعت آشکار شد، دانشمند باید علم خود را آشکار سازد اگر آشکار نساخت، لعنت خدا بر اوست.

(الحقائق، ص 31)

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم:

(مَن تَبَسَّمَ فی وَجهِ مُبتَدِع فَقَد اَعانَ عَلی هَدمِ دینِه)

کسی که با روی باز بدعتگزار را بپذیرد به ویران ساختن دین خود کمک کرده است.

(سفینة البحار، ج 1، ص 63)

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم:

(سَتُفرَقُ عَلی بِضعٍ وَ سَبعینَ فِرقَةً اَعظَمُها فِتنَةً عَلی اُمَّتی قَوم یَقیسُون الاُمورَ فَیُحَرِّمُونَ الحَلالَ وَ یُحَلِلّون الحَرام)

شما شیعیان به هفتاد و چند فرقه خواهید شد، بدترین فرقه‏ها برای امت من گروهی هستند که موضوع‏ها را به هم مقایسه می‏کنند و حلال را حرام می‏دانند و حرام را حلال.

(الطوائف فی معرفة المذاهب، ص 525)

امام علی علیه‏السلام:

(مَن اَفتی النّاسَ بِغَیرِ عِلمٍ لَعَنَتهُ مَلائِکَةُ السَّموات و الاَرض.)

کسی که بدون علم فتوا بدهد، فرشتگان آسمان‏ها و زمین او را لعنت می‏کنند.

(عیون الاخبار، ج 2، ص 46)

امام باقر علیه السلام:

(اَدنی الشِرکِ اَن یَبتَدِعَ الرَّجُلُ رَایاً فَیُحِبُّ عَلَیهِ و یُبغِض)

نزدیک به شرک این است که کسی نظر تازه‏ای عرضه کند و روی نظر خود دوست و دشمن بسازد.

(عقاب الاعمال، ص 307)

امام صادق علیه السلام:

(ثَلاثٌ عَلی کُلِّ اِنسانٍ تَجنبُها: مُقارَنَةُ الاَشرارِ و مُحادَثَةُ النِّساءِ وَ مُجالَسَةُ اَهلِ البِدَع)

سه موضوع است که هر فردی باید از آن پرهیز کند از نزدیک شدن با اشرار، گفتگو با زنان و همنشینی با بدعتگذاران.

(تحف العقول، ص 235)

شیخ بهاءالدین محمد عاملی در كتاب كشكول از پیامبر اكرم نقل می كند (حضرت فرمودند:قیامت بر پا نمی شود اینكه گروهی از امت من ظاهر می شوند كه اسم آن ها صوفیه است آنها ازمن نیستند بلكه آنها یهود امت من هستند، برای ذكر،حلقه تشكیل می دهند،صدای خود را به ذكر بلند می كنند آنها گمان می كنند كه به طریق نیكان هستند، اما از كفار هم گمراه ترند و اهل آتش جهنم اند)

(رساله اثنی عشریه.شیخ حر عاملی.ص 34)

حضرت رضا فرمودند(: كسی كه نزد او از صوفیه یاد شود و آنها را به زبان و قلب خود انكار نكند،از ما نیست و كسی كه آنها را انكار كند مانند كسی است كه در ركاب حضرت رسول الله با كفار جهاد كرده است.

(رساله اثنی عشریه.شیخ حر عاملی.ص 32)

مردی به امام صادق گفت :دراین زمان دسته ای پیدا شده اند كه به آنها صوفیه می گویند،نظر شما در مورد آنها چیست؟ حضرت در جواب فرمودند:همانا آنها دشمنان ما هستند و كسی كه به آن ها تمایل پیدا كند از آنها محسوب می شود و با آن ها محشور می شود و بزودی گروه هایی می آیند كه ادعای حب ما را دارند و میل به آنها دارند و خود را مانند آنها می آرایند،و القاب آنها را برای خود به كار می برن و گفتار آنها را تاویل و توجیح می كنند. آگاه باشید:هر كسی میل كند از ما نیست وما از آنها بیزاریم و كسی كه آنها را انكار كند مانند كسی است كه در ركاب رسول الله با كفار جهاد كند.

(رساله اثنی عشریه.شیخ حر عاملی.ص 32)

از امام عسگری نقل می كنند كه حضرت فرمودند: از امام صادق درباره ی ابوهشام كوفی صوفی سؤال شد،آن حضرت فرمودند(:هما نا او جداً فاسد العقیده است او كسی است كه مكتبی را بنیاد گذاشته كه به آن تصوف گویندو آن را پوششی برای عقیده ی نا پاك خود قرار داده اند.

(رساله اثنی عشریه.شیخ حر عاملی.ص 32)

4- بدعت و تحریف

اسلام به عنوان کامل ترین دین دارای ارزشهای ناب فکری و برنامه ای دقیق برای تمام ابعاد زندگی است و در واقع با ارایه احکام و دستوراتی جهت تعالی روحی و قرب الی الله، مسلمان را به سمت سر منزل مقصود هدایت می کند. این احکام و دستورات مشابه راه دقیقی است که تا منزل باید طی شود. حال اگر در این ارزشها، دستورات و احکام دقیق تغییری ایجاد شود در واقع مسیر حرکت دستخوش تغییر شده و دیگر انتهای آن منزل مقصود و امان نخواهد بود. واژه بدعت به معنای تغییر مسیراز طریق نسبت دادن عقاید و دیدگاه های جدید به دین است که با مبانی قرآن و سنت معصومین(ع) سازگاری ندارد. فرقه گرایی که در واقع طبق آیات قرآن نوعی شرک است، بزرگترین آفت دین و مذهب می باشد. پس از رحلت پیامبراکرم(ص) چنان که خود آن حضرت پیش بینی کرده بود، امت اسلام به لحاظ سیاسی، فکری و عقیدتی گرفتار تفرقه گردیدند و به فرقه های گوناگون تقسیم شدند و هر یک از این فرقه ها مدّعی بودند که تنها مسلک آنان حق است. از نیمه دوم دوران خلافت خلیفه سوم تا پایان دوران حکومت معاویه به تدریج بسیاری از اصول و ارزش های اسلام تعطیل شد و بدعت هایی در دین پدیدار گشت. معاویه در گام اول به تحریف و واژگون نشان دادن دین در نزد مردم کم اطّلاع اقدام نمود. می توان گفت حکومت معاویه آکنده از انواع انحرافات و خلاف ها در ابعاد مختلف بود. به عنوان مثال در ایام خلافت خود، چهل روز در نماز جمعه صلوات بر رسول خدا(ص) را ترک کرد؛ وقتی علت را پرسیدند گفت: نام پیامبر(ص) را بر زبان جاری نمی کنم تا اهل بیت او بزرگ نشوند. با توجه به این سخن می توان دریافت دلیل اصلی بدعتها به نوعی ناشناخته ماندن و یا ایجاد انحراف فکری برای جامعه در خصوص تبعیت از ائمه معصومین به ویژه حضرت علی (ع) میباشد.

یکی از روشهای ایجاد بدعت و انحراف در طول تاریخ، تبلیغ شعارهای رادیکالی و سوء استفاده از کلام های حقیقی و نامهای بزرگانی چون حضرت علی (ع) بوده است. از آنجا که انسان به طور فطری طالب انحراف و دوری از حقیقت نیست، اگر بطلان و انحراف چهره واقعی خود را نمایان سازد کسی طالب آن نخواهد شد. لذا هیچگاه به چهره واقعی خود ظهور نمی کند. بدعت و انحراف با ظاهری موجه و پسندیده و با استفاده از کلمات همه پسند مانند "محبت"، "عشق"، "دوست"، "دوستی"،"صفا" و غیره ظاهر شده، با شعار فریب می دهد و آرام آرام به ایجاد انحراف می پردازد. برای به انحراف کشاندن دوستداران علی (ع) و ائمه اطهار چه نامی مناسبتر از نام مبارک خود آن حضرت. در طول تاریخ با سوء بهره بردن از نام مبارک ایشان و همچنین ارزشهای دینی فرقه های مختلف درویشی ایجاد شده است که نمودی از بدعت گزاری در دین و مذهب میباشد.

همین کثرت فرقه های کذایی درویشی با نامهای عوام فریب که هر کدام نیز مدعی حقیقت هستند و تنها راه سعادت را پایبندی به اصول فرقه ای خود می دانند و جالبتر اینکه سایر فرقه ها همنوع را مردود می شمارند برای هر عقل سلیمی دلیل واضحی بر کذب بودن همگی آنهاست.

اگر هدف از دین اسلام انشقاق آن به فرقه های درویشی بود چرا نه خدا، نه رسول خدا و نه هیچ کدام از ائمه نه تنها بدان اشاره نکرده اند بلکه چه در قرآن ، چه در احادیث و چه درنظر بزرگان و عالمان دینی عرفانهای کاذب به عنوان نوعی شرک معرفی شده و به هیچ عنوان مجاز نمی باشد.

چنین فرقه هایی با شعار های زیبا افراد کم اطلاع را جذب و به آرامی انواع انحرافات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و بدعتهایی در دین را به خورد آنها می دهند. بدعتهایی چون عدم تحریم میگساری، مصرف انواع مخدر، از بین رفتن روحیه حق گرایی، انزواطلبی، عدم پرداخت خمس و زکات، تصور شیخ یا به اصطلاح مراد در همه حال حتی در نماز، سجده و پابوسی شیخ و غیره.

مسلمان واقعی در برابر بی عدالتی آرام نمینشیند و حسین وار در برابر ظلم قیام می کند. این در حالیست که فرقه های درویشی همیشه شعار وارد نشدن به سیاست را سر می دادند تا آنکه در فتنه 88 آبشخور اصلی فکری خود را آشکار کردند و با حمایت رسمی از کاندیدای فتنه گر نشان دادند که وارد نشدن به امور سیاسی مربوط به حکومت معاویه است. اما در حکومت علی باید وارد سیاست شد و از فتنه اموی حمایت کرد.

این همان انحراف و بدعت دراعتقادات بود که حسین (ع) را تنهاگذاشت. بدعتهایی که امروزه درویشان به ظاهر مسلمان و محب علی (ع) از مفاهیم دینی بی اطلاع هستند. به ظاهر محبانی که حتی سران آنها نمی تواند به طور صحیح قرآن بخواند و یا حتی نسبتهای فامیلی معصومین را نمی دانند. به ظاهر محبانی که حتی بویی از دستورات موجود در نهج البلاغه نبرده اند.

بهتر است برای بارگذاری فیلم بدعتهای مراسم پابوسی قطب فرقه صوفیه گنابادی، سجده به قطب فرقه صوفیه گنابادی توسط یکی از بزرگان فرقه و قرآن خواندن نورعلی تابنده ، قطب فرقه صوفیه گنابادی به سایت زیر رجوع شود.

http://www.masafportal.com

5-استفاده ابزاری از دین

فرقه های ضاله درویشی نمود عینی استفاده ابزاری از دین می باشند. این فرقه ها برای دست یافتن به مقاصد و منافع خویش به دین پناه می برند و آن را ابزاری جهت نیل به مقصود قرار می دهند و اعمال درست و نادرست خود را با رنگ و آب به دین نسبت می دهند که در واقع بستر دین را دچار آسیب و آفت می کنند.

در این بین فرقه ضاله گنابادی که ظاهرا مدعی شیعه 12 امامی نیز می باشد، با کپی برداری از مفاهیم غنی تشیع سعی در القا انحراف فکری و جازدن قطب با تمام مقدسات در ذهن به اصطلاح سالک دارد. جالب اینکه صراحتا از الفاظ تلقین ذکر و فکر استفاده میکنند. تلقین فکر یعنی در همه حال حتی در نماز باید چهره شیخ را در نظر بگیرد و هنگام سجده هم در ذهن خویش به شیخ سجده کند. سجده به شیخ فقط در ذهن نیست بلکه بارها و بارها در مجالس آنها سجده به فرد وحتی پابوسی دیده شده است که تاییدی بر مطلب ذکر شده می باشد. این در حالیست که در احکام اسلامی سجده به غیرخدا حرام میباشد. متاسفانه تمام این افعال حرام با سوء استفاده از نام علی (ع) شروع میشود. اما هدف نهایی از این فرقه هارا امام رضوان الله تعالی به زیبایی در صحیفه توضیح داده اند. اینان همانهایی هستند که سالار شهیدان در سخنرانی روز عاشورا آنها را شیعه آل ابی سفیان می خواند و با بدعت گذاری در دین موجب انحراف فکری مردم بی اطلاع زمان شده اند.

6-رونمایی جزئی از فرقه ضاله گنابادی

برخی از بزرگان فرقه تصوف به خاطر سالوس و اسلام نمایی و کسب مشروعیت و نیز مصونیت، ادعاهایی واهی دارند. این در حالی است که موضع گیری آنان بر علیه انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی، بخصوص در طول این چند سال چه از طریق سخنرانی هایشان و یا سایتهای مرتبط با این فرق و یا مواضع سخنگوهای اروپا نشین وامریکا نشینشان امثال مصطفی آزمایش (جاسوس فرانسه) و زارا نورایی ودیگران، وهمچنین نقش دراویش در جریان فتنه 88 ، بر کسی پوشیده نیست.

یکی از جالبترین ادعاهای دراویش گنابادی که ابزاری برای جذب نیروهای انقلابی کم اطلاع بوده ادعای نسبت درویشی به حضرت امام (ره) می باشد. دراویش گنابادی مدعی هستند از حضرت امام دست خط دارند و نه تنها حضرت امام (ره) با ایشان مشکلی نداشتند بلکه فرموده بودند این دراویش را آزار نکنید. این ادعا درحالیست که مدارک مستندی در خصوص ارتباط سران این فرقه با سران رژیم پهلوی و حمایت از طرف آنها وجود دارد.

هر کسی و بلکه هر گروه و فرقه ای باید برای ادعاهای خود مستندات و دلایل محکمی داشته باشد در غیر این صورت به این گونه ادعاها، ادعاهای واهی و پوچ گفته می شود. بهتراست برای تشریح موضوع به وصیتنامه امام (ره) مراجعه کنیم. ایشان می فرمایند: "اکنون که من حاضرم بعض نسبت های بی واقعیت به من داده می شود و ممکن است پس از من به حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می کنم آنچه به من نسبت داده می شود تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم"

گرچه حضرت امام یک عارف به تمام معنا و حقیقی بودند اما همیشه در مقابل عرفانهای صوفیانه و فرقه ای می ایستادند و موضع گیری میکردند. با رجوع به تألیفات و آثار حضرت امام و همچنین سیره عملی ایشان می توان دریافت که عرفانهای کاذب هرگز مورد تایید بزرگوار نبوده است. حضرت امام که خودش یک شخصیت عارف و حکیم است در کتاب چهل حدیث باب کبر حدیث چهارم بعد از بحثی که در مورد حکیم و عارف دارند می فرمایند که:

"آن بیچاره ای که خود را مرشد و هادی خلائق می داند(توضیح: معمولاً اقطاب دراویش خودشان را مرشد و هادی خلائق می دانند) و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته، اصطلاحات این دو دسته عارف و حکیم را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود می کنند."

(توضیح: کاری که اقطاب می کنند کارشان الهی نیست. اولیاء خدا و اهل بیت علیهم السلام کارشان این بود که واسطه فیض بودند واسطه دست گیری بودند واسطه این بودند که دست مردم را بگیرند و به سمت خدا ببرند، نه به سمت خود، منتهی این یک نکته خیلی کلیدی است که امام می فرمایند : دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود می کنند، یعنی خود پرستی میکنند و برای خود دکان باز کرده اند.)

"و آن بیچاره صاف (توضیح: درویش تازه جذب فرقه شده) و بی آلایش را به علما و سایر مردم بدبین نموده؛ برای رواج بازار خود فهمیده یا نفهمیده پاره ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده با لفظ «مجذوبعلی شاه» یا « محبوبعلی شاه» حال جذبه و حب دست می دهد."

(توضیح: حضرت امام اشاره به لقب طریقتی اقطاب صوفیه می نمایند «مجذوبعلی شاه» یا « محبوبعلی شاه» که این نشان می دهد که حضرت امام (ره) اطلاع کافی در مورد دراویش داشته اند و اتفاقا فرقه تصوف نعمت اللهی را خطاب خویش قرار داده است. چرا که تنها فرقه ای که لقب طریقتی به این شکل برای خودش قائل است و بر روی اقطاب خود می گذارند، صوفی نعمت اللهی است که علیشاه پسوند لقب طریقتی آنها است. بنابراین حضرت امام از انحرافات و بدعتهای این فرقه آگاه است و ضمن مخاطب قرار دادن آنها دارند آنان را رد می نمایند .

امام در ادامه به اقطاب صوفیه اشاره می کنند و می فرمایند:

"ای طالب دنیا و ای دزد مفاهیم. این کار تو هم اینقدر کبر و افتخار ندارد. بیچاره از تنگی حوصله و کوچکی کله گاهی خودش هم بازی خورده و خود را دارای مقامی دانسته، حب نفس و دنیا به مفاهیم مسروقه، و اضافات و اعتباراتی که به آن می افزاید پیوند شده یک ولیده ناهنجاری پیدا شده و از انضمام اینها یک معجون عجیبی و اخلوطه غریبه ای فراهم شده! و خود را با این همه عیب، مرشد خلائق و هادی نجات امت و دارای سر شریعت، بلکه وقاحت را گاهی از حد گذرانده، خود را دارای مقام ولایت کلیه دانسته! این از کمی استعداد و قابلیت و تنگی سینه و ضیق قلب است."

 دراینجا لازم است به برخی از نظرات ضاله فرقه گنابادی اشاره داشته باشم. ملا سلطان محمد گنابادی در کتاب سعادتنامه صفحه 162 انتشارات حقیقت سال 1383 می گوید: « طالب و مرید چون اراده حضور نزد قطب نماید، چنین داند که به خدمت پادشاه مقتدری می رود و به بخشش او امیدوار باشد که به یک آن دو عالم را بی سبب به او ببخشد. و خیال را مشغول صورت شیخ دارد».

 آیا کلام قطب فرقه درباب جایگاه قطبیت و پادشاه مقتدر دانستن خویش همان تعبیر حضرت امام نسبت به ایشان نیست؟

درجایی دیگر قطب فرقه اضافه می کند: «چون وارد حضور شیخ گردد در کمال فروتنی که شیوه نیازمندان است صورت بر خاک مذلت گذارد و به شکرانه این نعمت سجده شکر به جای بیاورد» آیا اشاره به این مطلب نیست که: دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده ؟؟برای روشن شدن دقیق نظرات حضرت امام در خصوص صوفیه به کتاب چهل حدیث ایشان مراجعه شود.

امام (ره) در جایی از دیوان اشعارخویش، به مخالفت شدید، بیزاری و دوری از صوفی ریاکار که اهل آداب و بدعت است می پردازند و اینگونه منش ها را مانع راه خود میداند.

خار راه منی ای شیخ ز گلزار برو                         از سر راه من ای رند تبهکار برو

تو و ارشاد من ای مرشد بی رشد و تباه                        از بر روی من ای صوفی غدار برو

ای قلندر منش ای باده به کف خرقه بدوش                    خرقه شرک تهی کرده و بگذار و برو

7- نظر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (حفظه الله) در مورد صوفیگری

استفتاء :

آیا شرکت کردن در مجالس و محافل صوفیه و انجام اعمال و گفتن اذکار آنان و حضور در خانقاه آنها چه صورت دارد؟

ج : جایز نیست و کسانی که اوامر و نواهی قرآن کریم را قبول داشته و به امامت ائمه (علیهم السلام) معتقدند چه بهتر است که اسم جداگانه و آداب و رفتار جداگانه را که لازم نیست بلکه مضر است کنار گذاشته و در جماعت عظیم ملت بزرگ و مسلمان خود منسلک باشند

(مسائل جدید سید محسن محمودی/جلد 1/ص20)

استفتاء :

برخی از مدعیان عرفان با گرایش به صوفیگری اعتقاداتی را ترویج می کنند که نهی جوانان از ازدواج، مناجات کردن اطرافیان با آنها و طرح مسئله شریعت و طریقت از جمله آنهاست. آیا این افکار قابل قبول است و شرکت در مجالس این چنین افرادی چه صورت دارد؟

ج: افکار مذکور صحیح نیست و ترویج باطل جایز نمی باشد.

(مسائل جدید سید محسن محمودی/جلد5/ص29)

استفتاء :

حضور در خانقاه و شرکت در مجالس صوفیه و پیروی از دستور قطب و امثال آن چگونه است؟

ج: موارد مختلف است و راه نجات و رستگاری، پیروی از طریقه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که مراجع بزرگوار تقلید، مبین آن هستند، می باشند.

(مسائل جدید سید محسن محمودی/جلد 3/ص101)

استفتاء :

اگر کسی در خواندن سوره حمد در نماز خود در موقع گفتن ایاک نعبد و ایاک نستعین قصد کسی کند (اعم از ائمه یا مرشد و قطب مانند صوفیان) و صورت او را در نظر بگیرد و یا شکل او را در ذهن حاضر کند و بگوید خطاب باید به خدا باشد و چون خدا را نمی بینیم تا مخاطب خود قرار دهیم باید طلعت احمد و حیدر را در نظر بگیریم و چون نمی توانیم صورت آنها را نیز تصور کنیم باید صورت مرشد را که ولی می باشد تصور نمائیم. آیا این عقیده درست و نماز چنین شخصی صحیح است یا خیر؟

ج: در هر صورت، مخاطب قرار دادن غیر خدا در قرائت نماز و دعا مبطل نماز است و این عقیده ی فاسدی است.

(مسائل جدید سید محسن محمودی/جلد 3/ص103)

8-عرفان صلح کل

از مجموعه اشعار شاعر معاصر مهدی سهیلی

نشر پونک

نام کتاب: بوی بهار می دهد

مولف: مهدی سهیلی

نوبت چاپ: پنجم

تیراژ: پنج هزار جلد

تاریخ انتشار: بهار 1375

چاپ: مروی

صحافی: ایرانمهر

سخن شاعر

نمی دانم چرا این قطعه به طنز گرایید، در حالیکه دیرسالیست از طنز نویسی گریزانم و معتقدم در سنی هستم که جدی بودن را زیبنده خویش می دانم. باری، نخواستیم و شد.

مخاطب من در این قطعه، کس یا کسانی هستند که به نام (درویش) نه پیرو قرآن هستند، نه اهل تقوا، نه اهل نمازند و نه در اندیشه خدمتی به مسلمانان و هموطنان. گروهیبی اراده اند و شیفته بنگ و باده، بر خویش می لافند و عرفان می بافند، اما به (عرفان) هم (عارف) نیستند!

اهل فضلشان دم از (وحدت وجود)می زند و بی دانششان با (هو حق علی)-(عشق است فقیر!)-(خیر پیش)(صفای شما) داد دلی از خلق می گیرد و از روزگار!

(قرآن کریم) را نه می دانند و نه می خوانند و نه به احکامش دل می سپارند. هر که چنین است، مخاطب من است و هرکه نه چنینست، نه! آنان که مشمول این (مقدمه) نیستند ازسر دفاع بر من نیاشوبند، وگر نه خواهم گفت گویی دم خروساز چنته شماهم پیداست!

تکرار می کنم آن صوفی که با رهنمود کتاب آسمانی به تزکیه نفس می پردازد مورد احترام منست.

ای صوفی دروغزن،ای رند حقه باز!

عارف نمای شهر!

ای قائل حقیقت و ای عامل مجاز!

عرفان پوچ تست-

عرفان بی نماز.

بی سوزوبی گداز

عرفان بی خدا-

عرفان بی نیاز.

عرفان تنبلی!

عرفان بی غمی-

عرفان یَلّلی!

عرفان شکّ و جبر

عرفان ((صلح کل!))

عرفان منقلی!

درویش جان!((صفای قَدِت))در وجود تو-

کو غیرت علی؟!

کو همّت علی؟!

دانم که گاه گاه-

گویی به زیر لب-

جای نماز ((ناد علی)) یا ((علی مدد!))

ذکر خلاف شرع-

بی حدّ و بی عدد!

حق دوست ای فقیر!

ای فارغ از خدا!

ای خرقه پوش کلِّ عَلَی الخَلقِ منقلی!

ای پیشه ی تو ذکرِ:((دَمِت گرم،یاعلی!))

ای آنکه در گمان به همه درد،چاره یی؟

یا در خیال، همسر ماه و ستاره یی

نه زارعی، نه کارگری، نه مهندسی

با من بگو که ای گل مولا! چه کاره یی!

جای((تبر))عنان((تبرزین))به دست توست

((کشکول))جای((چکّش))سنگین به دست تست!

مردم به کوششند و عرق بر جبین خلق-

جای عرق،((سه تَرک عرقچین))به دست تست!

از وصل حق مگوی

((وصل))تو قرب((منقل)) و جنب سماورست

((گازانبرت)) چه سود؟ که((انبر)) نکوتراست!

عشق است ای فقیر!

زحمت مکش،که ((پیر خرابات))یاور است!

باید که خلق، کار کنند از برای تو

به به، صفای تو!

بگذر ز کار، کار بود عار و کار، ننگ!

ای مرده باد! خدمت و ای زنده باد ((بنگ))!

بحریست، بحر عشق

درویش چون نهنگ!

دنیا به سان جنگل مولاست، لا جرم-

((درویش)) هم ((پلنگ!))

ناز تو ای ((پلنگعلیشاه)) شیرگیر!

عشق است ای فقیر!

گفتی که کار کردن، زیبنده تو نیست!

رزقی خدا ز ((عرش)) رساند ((لِمَن یَشاء))

آری رسد، ولیک نه با بوق و((من تشاء!))

با بیل و با کلنگ-

با کشت و با ((نشاء!))

باید که کار کرد ولی در نماز داشت-

هر مغرب و عِشاء

باید که ذکر گفت و تنی هم به کار زد

نه مفتخوارگی-

همچون((تن لّشاء!))

درویش جان، صفات!

همّت بگیر، چون همه کاری به همّت است

هر روزه، دود کردن تریاک، خدمت است!

دانم که سعی و کار، برایت مصیبت است

هر لحظه، دم به دم

هی در ((چُپُق)) بِدَم

چون ((دَم)) غنیمت است!

در دست تو شفاست!

دیدار تو دواست!

خاکم بسر ((دوا)) نه، دواخانه یی فقیر!

در چنته ی دراز تو ((قرص)) محبت است!

در جیبت ای فقیر ((پُماد)) عنایتست!

در باطنت ((عصاره ی)) عشق و ارادت است!

بر آب حوض گر بزنی دست، شربت است

حقّ است، ای فقیر!

سر تا قدوم تو!

((کپسول)) غیرت است!

درویش لب کبود!

ای مرد بی وجود!

یک پک بزن به بنگ-

در بحث، کن ورود.

عرفان بباف و دم بزن از ((وحدتِ وجود))

از کشف بی شهود!

از ((بود)) و از (((نبود))

همراهِ چرس و بنگ-

تا ابر، کن صعود!

پرواز کن به ((عرش!))

بالا برو چو ((دود!))

برخیز در ((سَماع))

میکوش در ((سرود))

در ((رقص)) کن قیام-

بر ((سفره)) کن قعود!

تعظیم کن به ((پول))

آنت بود ((رکوع))

بر خاک زر بیفت-

اینت بود ((سجود))

گر پیر و شریعت و دین محمّدی

از ((مصطفا)) بگو

((پیر مغان)) و ((پیر خرابات)) چیستند؟

دانم که کیستند-

مردان کاسبی که پی جلب مشتری-

در را به روی خیل ((عرق خور)) گشاده اند

بر روی میز، شیشه می را نهاده اند

در انتظار مشتریان شرابخوار-

بر پا ستاده اند.

می را به دست می زدگان می دهند و نیز-

خود مستِ باده اند.

از ((مصطفا)) بگو!

غافل مشو ز روز مجازات ای فقیر!

ما را پیمبریست

مأمور از خدای سماوات ای فقیر!

او رهنمای ماست-

((خاتم)) بود، نه ((پیر خرابات!)) ای فقیر!

رو، توبه کن ز گفته ی بی جات ای فقیر!

ای حقّه باز عربده جو! نعره ات ز چیست؟

حق، حق مزن که تو-

دور از حقیقتی

فریاد می زنی که بگویند اهل حق-

مستِ طریقتی!

ای مرد خرقه پوش!

بی خود مرو ز هوش!

حالا که سفره هست-

از جان و دل بکوش!

در خدمت شکم-

در اَکل ((دیگجوش!))

در بین لقمه ها-

((پپسی کولا)) بنوش!

جای ((تبر)) برای شکار پلنگ و گرگ-

در کوچه ها بگرد و ((تبرزین)) بنه به دوش.

پا ((چرک)) عشق کن-

از آب، دور شو!

گرمابه را، ولش!

پرهیز کن ز ((دوش!))

افسوس از کتاب خدا غافلی، فقیر!

در مُلک معرفت به خدا، جاهلی، فقیر!

قرآن نخوانده یی که بدانی خدا چه گفت.

بی اعتنا به ((وحی))-

داری گمان به علم و عمل، کاملی فقیر!

گر با ((علیست)) کار تو ای خویشتن فریب!-

در گفته ات نشانه ی ((نهج البلاغه)) کو؟

حق، حق مگو که یکسره بر باطلی فقیر

افتاده یی به مرکز گرداب و بی خبر-

مست غرور خویش، که بر ساحلی فقیر!

درویش جان! ببین-

پشمین سبیل ((پیر)) عجب تاب خورده است!

چربست ((شاربَش))-

((حلوای چرب)) دور ز ((اصحاب)) خورده است!

مرد قناعت است

شیرین پلو به قدرِهَفَش قاب خورده است!

رازی بگویمت!-

پرسیدم از خِرد که چرا نام اوست ((قطب؟))

گفتا از آن که هر شبه ((قطّاب)) خورده است!

درویشِ اهل حال!

بگذر ز قیل وقال.

دست لطیف ((پیر)) به چشمان خود بمال

شاید که چشم، بازکنی بر حقیقتی

آگه شوی که بی خبر از هر شریعتی

بینی که از کتاب خدا دور مانده یی

خوشدل به این بهانه که مرد طریقتی!

قرآن بخوان که در ره باطل نایستی.

لختی به خود نگر که در این دهر، کیستی؟

هر لحظه دم ز ((جذبه)) مزن ای دَمِ تو گرم!

مجذوبِ چیستی؟

ما را مده فریب-

((مجذوب)) نیستی.

مجذوب یار اگر شده یی، پس نماز کو؟

با رازدارِ عالمیان، شوق راز کو؟

بر درگه ((صمد))-

راز و نیاز کو؟

ای خفته در ((حشیش!))

با گیسوی پریش!-

یکبار، یا دوبار-

دیگر نه کم،  نه بیش-

هویی بکش که سوسک کنی دشمنان خویش

عشق است، ای قلندر مولا! صفای تو-

عشق است، خیر پیش!

رخصت بده فقیر!

آخر کلام من-

ای آنکه دم ز ((خواجه ی شیراز)) می زنی

وقتی به ران بوقلمون گاز می زنی

آن دم که گاز بر جگر غاز میزنی

((حافظ)) بخوان که گفت:

((صوفی،نهاد دام و سر حقه باز کرد))

((بنیاد مکر با فلک حقّه باز کرد))

((بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه))

((زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد))

((فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید))

((شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد))

ای رند روزگار!

آب عنب!به خیر

در جذبه ی سَماع-

حال طرب به خیر!

حب کن حشیش را

ده، بیست حَب به خیر!

بِنداز بیخ حلق-

درویش شب به خیر!

دیدگاه شما

آخرین اخبار