مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 12. اسفند 1391 - 4:57   |   کد مطلب: 5702
به نظر می رسد عدم شناخت رسالت دولت عامل کج فهمی عده ای در ضرورت تلازم دین و دولت شده و اگر تلقی ها از سطح سنتی به دولت مدرن ارتقا یابد حکومت دینی و ورود دین به حوزه ی ولایت و سرپرستی اجتماعی امری بدیهی خواهد بود .
دین و دولت

سخن از دین و دولت ، حکومت دینی و رابطه ی معیشت با سعادت موضوعی ریشه دار در تاریخ اندیشه ی بشری است اما پس از انقلاب اسلامی به عنوان طلایه دار حکومت دینی در عصر معاصر ، گفتگو پیرامون این داستان اهمیتی دوچندان یافته است و بر دلدادگان جریان ولایت الهی واجب است تا با بلاغت و حکمت بر شوره زار سکولاریسم بتازند و در فضای مه آلود شبهات  راه را از بی راه بازشناسند ان شاء ا...

کار مردان روشنی و گرمی است /// کار دونان حیله و بی شرمی است !

از جنبه های مختلف می توان به اثبات حکومت دینی پرداخت . یکی از راه ها ، اثبات برون دینی و نگاه از منظر فلسفه ی سیاسی و بازشناسی رسالت دولت ها در عصر کنونی است . به نظر می رسد عدم شناخت رسالت دولت عامل کج فهمی عده ای در ضرورت تلازم دین و دولت شده و اگر تلقی ها از سطح سنتی به دولت مدرن ارتقا یابد حکومت دینی و ورود دین به حوزه ی ولایت و سرپرستی اجتماعی امری بدیهی خواهد بود .

یکی از تعریف های سنتی نسبت به دولت این است که آن را قدرتی برخاسته از جامعه و محدود به تامین کالاهای عمومی ، تامین امنیت و جلوگیری از اغتشاش ، حفاظت از مرزها و ایجاد نظم بدانیم . این تلقی حداقلی از دولت ، دین حداقل را می طلبد . امّا آنچه در عصر کنونی با آن مواجه هستیم ورود دولت ها به عرصه ی توسعه و مهندسی تکامل اجتماعی است . دولت مدرن اساسی ترین وظیفه ی خود را هماهنگ سازی شئون مختلف حیات آدمی بر محوری واحد در جهت اهداف توسعه می داند لذا از ساخت و پرورش انسان جدید که اخلاق ، روحیات و زیباشناسی وی با اهداف توسعه متناسب است هیچ ابایی ندارد . اصطلاحا گفته می شود توسعه ی انسانی بر توسعه ی سیاسی و اقتصادی مقدم است . انسان در بستر جامعه و جامعه در بستر تاریخ شکل می گیرد .پس متناسب با دو تاریخ ( الهی و الحادی ) دو جامعه شکل می گیرد و با تحمیل اراده ی سازمانی که از ضریب نفوذ بالاتری نسبت به فرد برخوردار است دو نوع انسان پرورش می یابد ، یکی در بند ماده و در پی توسعه ی ابتهاج مادی و شهوات و دیگری در جهت قرب ال ا... !  از قدیم هم گفته اند :

خوی شاهان در رعیت جا کند /// چرخ اخضر خاک را خضری کند !

که البته سازمان ( با کارایی بالاتر ) به جای سلطان نشسته است!

البته در دولت مدرن جبرِ تکوینی وجود ندارد اما بستر سازی ها به گونه ای است که به رفتار آدمی جهت می دهد و فضا را برای متفاوت عمل کردن سخت می کند . برای مثال در دولت مادی  که جنبه های مختلف را تحت سیطره ی خود درآورده است تنفس دینی سخت خواهد بود .  (مثلا ماجرای حجاب مسلمانان در دانشگاه های فرانسه )

از زیر چرخ بگریز یا دم مزن که نتوان

 از آسمان شکایت در زیر آسمان کرد

جالب است بدانید که جریان حق و باطل با تمام تفاوت ها در یک گزاره مشترک اند ، هر دو تمامیت خواه و انحصار طلب اند پس متناسب با اهداف توسعه ، مثلا توسعه سرمایه داری ، اخلاق ، فرهنگ ، اقتصاد ، معادلات کاربردی و فلسفه های حامی سرمایه داری را تولید و ارایه می کنند. برای مثال در فلسفه ی تاریخ مادی ، مراحل تکامل تاریخ را به تکامل در ابزار که مولفه ای اصلی در رشد سرمایه است تحلیل می کنند و در این فلسفه انسان در ذیل ابزار یا به تعبیر دیگر در ذیل سرمایه تعریف می شود ( انسان ابزار ساز ! ) . جریان باطل می کوشد حوزه ی بینش ها ، دانش ها و سپس ارزش ها را فتح کند و همه ی ابعاد روحی ، ذهنی ، رفتاری و عینی بشر را در اختیار بگیرد . حال سوال اصلی که مطرح می شود این است که دین می تواند نسبت به این امر بی تفاوت باشد ؟ می تواند پرورش آدمی را به دیگری واگذار کند ؟ مگر دین نیامده بود که جریان رشد و تکامل بشر را به عهده گیرد و او را از بند رقیت ماده به قرب الی ا... برساند ؟

آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست

 عالمی و ز نو بباید ساخت و ز نو آدمی !

آیا دین می پذیرد انسان (خلیفه ا... ) در ذیل سرمایه تعریف شود و کرامت انسانی در زیر چرخ های سرمایه داری له شود ؟ مسلما خیر ! پس وارد عرصه ی حکومت داری و سازمانی خواهد شد و در مقام حادثه سازی و نه داوری ،  چگونگی تکامل آدمی و نسبت کثرت و وحدت آن را به عهده خواهد گرفت و به میزانی که مقولات را پیچیده تر می کند ( تکثر ) به جهت دادن در توسعه ی قرب ( وحدت ) کمک خواهد کرد تا وحدت عین کثرت و کثرت عین وحدت گردد . ولایت دینی بر جامعه به معنای چگونگی تخصیص اعتبارات در ثروت ، قدرت و اطلاعات و سرپرستی چگونگی تغییرات در جهت توسعه ی قرب ال ا... است .

 دیدیم که با تلقی صحیح از رسالت دولت به راحتی می شود حکومت دینی را به اثبات رسانید . حال به بررسی یک شبهه می پردازیم :

مدعیان دین حداقل در برابر این استدلال ، به تحلیل درون دینی می پردازند و از منظر یافته های دینی در مقام داوری پیرامون این موضوع می نشینند . آنان مدعی اند که جستجو کردیم اما نیافتیم . هر چه در معارف ، احکام توصیفی تکلیفی و ارزشی ، اخلاق و فقه و ... عمیق شدیم ، چیزی پیرامون چگونگی اداره ی نظام های اجتماعی و یا معادلات کاربردی در سطوح مختلف مثل معادلات اقتصادی ، چگونگی چارت توزیع قدرت و ... نیافتیم . پس روشن است رسالت دین پرداختن به این حوزه ها نیست و این حوزه ، منطقه الفراغی است که سامان امور آن به عهده ی خرد ناب بشری است . اگر در این خصوص دین دارای حرفی برای گفتن بود در طول تاریخ این گزاره ها در سطح جامعه جریان می یافت . در پاسخ به این شبهه می توان گفت بین دین و معرفت دینی تفاوت هست . ما یک دین داریم که ثابت ، قدسی ، فرا زمانی و فرا مکانی است و یک معرفت دینی داریم که متغییر ، زمینی ، عصری و تکامل پذیر است ، که تکامل آن وابسته به تاریخ و اراده ی ماست .آن چه از دین نزد ماست « اَسناد »  و وظیفه ی ما « اِسناد » است . پس بحث باید از منظر یافته ها به بایسته های دینی ارتقا یابد . اگر عده ای قایل به تکامل معرفت دینی و یا حتی یک گام جلوتر ، تکامل در روش دین شناسی (تکامل در علم اصول و ارتقا واحد مطالعه از فرد به جامعه) بودند دلیل شما قابل توجیه نخواهد بود . به تعبیر دیگر میزان تولی فرهنگی به دین در شکل اجتماعی آن در روند تاریخ تکامل می یابد ( به دلیل کمال دین داری در عصر ظهور قابل اثبات است) و همین توسعه ی نیاز باعث توسعه ی انگیزه ، تکامل در روش ها و شکوفایی در معرفت دینی خواهد شد . دلیل دیگری که می توان در برابر مدعیان دین حداقل آورد این است که با این استدلال عرصه ی عبودیت به یافته های موجود که غالبا در سطح فردی هستند  ، محدود خواهد شد و از انجا که عبودیت و ربوبیت الهی قید پذیر نیست استدلال شما رد می شود .

« و من یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره »

از نظر فلسفی هم می توان گفت حرکت به اراده صورت می گیرد ، اما حرکت جبراً جهت دار است لذا انسان با اراده ی خود مجبور به حرکت جهت دار است که این جهت یا الهی است و یا الحادی . در حوزه ی اجتماعی به دلیل تاثیر گذاری سطوح بر اجزای دیگر دارای منطقه الفراغ فقهی نخواهیم بود. حتی بر این باوریم در سطح فردی با در نظر گرفتن مستحبات منطقه الفراغ وجود نخواهد داشت . چرا که در سیر تکاملی ، انسان کافر برای رفع تشنگی به دنبال افزایش سُکراوری بیشتر در مایع نوشیدنی خواهد رفت و انسان خداجو با ذکر « بسم ا... » و یا « زمزم نوشیدن » در پی ارتقای مولکول های آب خواهد بود . پس آن دلیل هم رد می شود .

 به راستی می توان باور کرد که برای اموری چون گران فروشی و یا نگاه به نامحرم و یا دزدی و ... جریان عدل و ظلم و یا پاداش و عتاب و عوامل بازدارنده جریان دارد اما در باب مسایلی چون چگونگی مبادلات اقتصادی و نظام مالی و یا بسترهای پرورش اجتماعی و ... احکامی صادر نشده است ؟ گناه در سه سطح فردی ، گروهی و توسعه صورت می گیرد . نمی توان پذیرفت که دین در قبال امور فردی موضع دقیق و روشنی دارد و مثلا ربا را در سطح فردی محکوم می کند و آن را جنگ با خدا می نامند اما در قبال نظام پولی که « اعتبار در واحد زمان » را به عنوان یکی از اصلی ترین شاخصه های خود بر می شمارد و ربا در سطح توسعه را عینی کرده است بی تفاوت می ماند و سکوت اختیار خواهد کرد . پس با این دلایل که ذکر شد توجیه مدعیان دین حداقل راه به دهی نخواهد برد .

به امید ادامه ی مباحث در آینده ...

ما چو کورانه عصاها می زنیم ///  لاجرم قندیل ها را بشکنیم

گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن ! /// ای خداوند ، ای تو سلطان سُخن

کیمیا داری که تبدیلش کنی /// گرچه جوی خون بود نیلش کنی !

*  با نگاهی به آرای فرهنگستان علوم اسلامی

دیدگاه شما

آخرین اخبار