در هر جامعهای اقتصاد، فرهنگ، ساختارهای سیاسی و اجتماعی و...باید پیروی یک مکتب باشد.چراکه اگر هرکدام از این گزارههای مورد نیاز برای سعادت بشر پیروی مکتبی باشند، به دلیل عدم ثبات، کارکرد سیستم بزرگتر (جامعه) صفر میشود و در واقع نه اقتصاد، نه فرهنگ، نه ساختار سیاسی و اجتماعی و... خواهیم داشت.
در هرمکتبی نیز جهانبینی (نوع نگاه و بینش به جهان و شناخت و تعیین هدف جهان)، ایدئولوژی (راه رسیدن به هدف) را مشخص میکند.
درهرمکتبی که نوع نگاه و بینش به جهان تنها مادی باشد و هدف فقط یک هدف مادی تعریف شود، فساد به وجود میآورد.به این صورت که در راه رسیدن به هدف مادی (که سعادت را در آن مکتب دستیافتن به آن هدف میپنداریم) اصطکاکی با اهداف افراد دیگر که پیروی آن مکتبند بوجود میآید و تناقضی حل نشدنی که یا فرد "آ" باید به آن هدف برسد یا فرد "ب" .مثلا اگر دستیابی به یک پست سعادت تعریف شود، برای سعادتمند شدن باید رقیب را به هر روشی که مکتب به ما توصیه میکند، کنار بزنیم و این خود مانعی بزرگ برای سعادت جامعه و تک تک افراد به شمار میآید!البته شاید ما در مکاتب مادی یک هدف مادی را بگنجانیم ولی ایدئولوژی و روشهای رسیدن به آن مکتب را مبتنی بر اخاق عمومی تعریف کنیم ولی در اینجا به پلیس قوی نیز نیاز داریم تا نظارت کند که افراد پیروی مکتب به صورت اخلاقی عمل میکنند یا نه!وچون افراد پلیس نیز به دنبال سعادت خویش است و ممکن است برای رسیدن به اهداف مادی خویش اخلاق را زیر پا بگذارند و برای دستیابی به هدف خویش ایدئولوژی مکتب یعنی راه رسیدن به هدف مادی را که مبتنی بر اخلاق بود زیر پا بگذارند.برای مثال فرد "آ" برای رسیدن به پست، به پلیس که دنبال سعادت خویش یعنی همان مادیات است، رشوه بدهد و پلیس نیز در مقابل بیاخلاقیهای فرد "آ" سکوت کند و در این صورت فرد "ب"از سعادت دور میشود.در اینجا برای آن پلیس، پلیس دیگری نیاز است و پلیس بالایی نیز به پلیسی نیازمند و چون وجود بینهایت پلیس غیر ممکن است، پس فساد و دوری از سعادت جز ذات مکتب مادی است.
حال اگر هدف مکتب مورد استفاده ما الهی باشد( حتی اگر به قول بعضی برخواسته از خیال و ترس و... و دروغ باشد) مفاسدش کمتر از یک مکتب مادی است و چون مفاسدش کمتر است به سعادت مادی بشر نزدیکتر.برای مثال فرد "آ" و فرد "ب" برای رسیدن به یک پست رقابت میکنند.اگر این افراد واقعا پیروی مکاتب الهی باشند، برای یافتن پست بهتر در دنیایی دیگر (که اصلا بر فرض غلط، آن دنیا خیالی بیش نباشد) حاضر به زیر پا گذاشتن اخلاق -که وسیلهای برای رسیدن به پستی بهتر در دنیایی ابدی میباشد- نیست.البته در اینجا نیز به دلیل اینکه همه پیروی مکتب الهی نمیشوند نیاز به پلیس داریم.ولی اگر پلیس خود پیروی مکتب الهی باشد دیگر به پلیسی دیگر که بر آن پلیس نظارت کند نیاز نداریم و به نسبت مکتب مادی مفاسد کمتر و سعادت بیشتر است.البته ما به دنبال این نبودیم که بگوئیم غرب نیز مدرنیته را پشت سر گذاشته است و به دورهی "پسامدرن"وارد شده است.یعنی از دورهای که از علم مست بود و فکر میکرد که علم سعادت دنیا و آخرت انسان را برآورده میکند، خارج شده و به انواع معنویتها روی آورده است.و سردمداران غرب نیز برای اینکه اسلام وارد غرب نشود، عرفانهای دروغین را گسترش داده است.
پس از تحریر:
ماخانه به دوشان بیابان بلاییم در اوج بلا مست ز صهبای ولاییم
بالله قسم کعبه ی ما کوی حسین است حتی به سوی کعبه اگر رو بنماییم
دیدگاه شما